The Heaven Sword and Dragon Saber 2019 - Episode 11 [English sub] Metrics {time:ms;} Spec {MSFT:1.0;} <-- Open play menu, choose Captions and Subtiles, On if available --> <-- Open tools menu, Security, Show local captions when present -->

شمشیر من

 

کجا داری میری

 

عشق و نفرت.سخته بخوای بفهمی باید روی کدوم فوکوس کنی.

 

شمشیر من آسمان رو میشکافه...

 

درست یا غلط...میفهمی؟

 

من مستم

 

همه چی مبهمه

 

مهربانی و انتقام، اینا چیزایی ان که خیالی و پوچ ان.

 

من بیدارم

 

از یک خواب بهاری

 

مرگ و زندگی...

همه چی تبدیل به هیچ میشه...

 

سریع بیا...

 

سریع هم برو...

 

نفرت نمیتونه تورو ملاقات کنه

 

عشق بوزر با شتاب...تنفر با شتاب...همه چی فقط یه رویاست

 

یک خنده دیوانه وار...یک آه بلند

 

یک صدای شادی بخش....یک صدای ناراحت

کی همراه من از زندگی و مرگ گذر میکنه؟

 

با شتاب بیا

 

و با شتاب ترک کن....

 

نفرت نمیتونه تورو ملاقات کنه

 

عشق بورز با شتاب

 

نفرت با شتاب...

همه چیز فقط یه رویاست....

 

یک خنده دیوانه وار،یک آه بلند،یک صدای شادی بخش، یک صدای ناراحت

 

کی همراه من از زندگی و مرگ گذر میکنه؟

 

کی همراه من از زندگی و مرگ گذر میکنه؟

 

...شمشیر روحانی اژدها

 

Episode 11

 

هو کینگنیو ! بیا و مرگت رو بپذیر

 

آقای هو ،همین الانشم مرده...

 

ووجی!

 

چیکار میخوای بکنی؟

 

من امرو فقط به خاطر هو کونگنیو اومدم

 

تا سال های زیاد پر نفرتی که بینمونه پاک کنم

 

اگه اون خودشو بالاتر ا حد واقعیش گرفت ...دنبال دردسر میگرده

 

منو به خاطر نشون ندادن ترحم مقصر ندون

 

چجوری مرد؟

 

زهر خورد

 

هو کینگ نیو!

 

!من کیلومتر ها فقط به خاطر تو اومدم

 

چجوری تونستی به این راحتی بمیری؟

 

منتظر این روز بودم....

 

اما تو سم خوردی تا خودکشی کنی...

 

آه

 

همسر من انتقام برزگ....

 

من نمیتونم به تنهایی انتقام اون رو بگیرم .

 

زوونی

 

زوونی!!!

 

آقا!!!

 

هرچند که نتونستی زهر سرد منو درمان کنی...

 

اما تو تمام تلاشتو کردی تا من کمتر درد بکشیم .

 

توی این چند سال اخر...

 

ولی از جنبه دیگه...تو نسبت به من با خونسردی رفتار کردی.

 

اما من میدونم....

 

تو به تو قلبت من اهمیت دادی

 

ووجی

 

خیلی ناراحت نباش

 

آقا

 

اون هنوز نمرده

 

بانو هم هنو نفس میکشه

 

پس باید چیکار کنیم؟

 

پاد زهر!یولونگ سوهه

 

آقا!

 

بانو!

 

برادر کونگفو!!!

 

نگران نباشید بانو!دکتر هنو ز زندست!

جدی؟

 

بانو..من بهتون مخلوطی از پاد زهر و قرص و دادم

 

و موقتا سم رو خارج کرد...

 

ووجی کوچولو! دستور العمل منو دنبال کن و یه کم علف جمع کن

 

اینجوری شاید بتونیم سم رو دفع کنیم.

 

نه

 

نسخه مشکلی داره؟

 

خانوم .هو خیلی توی کار با زهر وارده.

 

ولی اون خیلی کمتر ا اقای هو توی دفع سم مهارت داره

 

اونا زهر سه بلا_سه علف هرزه رو برداشتن

این خیلی سمیه

 

با نسخه اون...

 

میترسم این نتونه کاملا زهر و خارج کنه

 

پس باید چیکار کنیم؟

 

یادمه اقای هو بهم نشون داد...

 

یه کتاب خارج کردن زهر..

یه پادزهر بود واسه زهر سه بلا_سه علف هرز

مقایسه کردم.نسخه اون...

اونیه که میتونه به طور کامل زهرو خارج کنه

 

اهان.الان فهمیدم

 

ووجی،خوشبختانه تو همه ی مهارت های پزشکیو از اقای هو یاد گرفتی

 

غیر اون...هیچ کس نمیتونست تفاوتشو بگه...

 

باید درباره اون به خانوم هوو بگیم؟

 

اقا و خانوم هوو

داشتن درباره استفاده و درمان زهر بحث میکردند

 

تا دوباره اونو سراسیمه نشه بهتره بهش نگیم

 

تا ا دردسر های بیشتر جلوگیری بشه

 

من نسخه رو به صورت مخفیانه عوض میکنم...

 

منتطقیه

 

مهم ترین چیز اینه که نجاتشون بدیم!بهتره سریع تر علف هارو اماده کنی!

و بدو بریم اونهارو جوش بدیم ...

 

برادر ارشد

 

بهتر شدید؟

 

به نظر میاد ورمم بهتر شده

زندگی من دیگه در خطر نیس

 

کی فکرشو میکرد که زندگی ما زن و شوهر...

 

توسط ووجی نجات داده بشه!

 

این...

 

واقعا خدمت بزرگیه...

 

اقا دارن مبالغه (اغراق)میکنند

 

بدون کمک وسرپرستی شما، کمکی از دستم بر نمیومد.

 

همش تقصیره منه.

 

همیشه دارم تلاش میکنم که اذیتت کنم

 

این کارم تقریبا به قیمت جونت تموم شد

 

خوشبختانه اسمان به شایسته کمک میکنه!

 

وگرنه من تنها زندگی نمیکردم

 

برادر ارشد،ا این مان به بعد...

 

خودسری نخواهم کرد

 

چیزی نیست.

 

ضرب المثلی هست که میگه { اشتباهات از اشتباهاتد ریشه میدوانند{

 

اگر ما اول زهر را نمیخوردیم...

 

و غش نمیکردیم...

ممکن بود به راستی بیوفتیم به دستان طلایی آن پیرزن

 

در ان صورت بهتر بود که با مرگ مواجه میشدیم..

 

ما میشدیم مثل ...

 

مرده متحرک

 

درسته

 

آقا ! پیرن فکر میکنه شما دوتا مردید

 

دیگه به خاطر انتقام برنمیگرده

 

ا الان به بعد میتونی به راحتی و اسایش زندگی کنی

 

هههممم! پیرزن یک انسان معمولی نیس

 

به راحتی گول نمیخوره

 

اون...

 

حقه ها توی استین داره.....

 

در حالت عادی...اون خیلی فریبکار و بیرحمه

 

فکر میکنم که اون میره ولی برمیگرده...

تا ببینه ایا ما واقعا مردیم؟!

 

پس ما باید چیکار کنیم؟آقای هووو ...شما....

به سختی تونستید جون سالم به در ببرید

 

اونجایی ک به اینجا رسیدیم...

 

نظر من اینه که تا اخرش وانمود کنیم

 

عزیزم...

 

اگه موافقی

 

امشب

 

بزارین به صورت مخفیانه دره پروانه رو ترک کنیم

 

بزارین یه روتا پیدا کنیم

 

و بریم و مخفی بشیم

 

با هم دیگه زندگی رو بگذرونیم

 

من معتقدم

 

چیز مهم تری توی این دنیا از این نیست.

 

دنبالت میکنم

 

این کتاب تمام کارهایی که تو زندگیم انجام دادم شامل میشه

 

از امروز به بعد ما دنیای جنگ و هنر را ترک میکنیم

 

ما به این احتیاجی نداریم

 

برای تو

 

آقا! این ثمره یک عمر شماست!

 

چجوری میتونم قبولش کنم؟

 

امیدوارم با این بتونی

 

کلید به از بین بردن زهر از بدنت رو بدست بیاری

 

من ، هو کینگینو،هرگز مریدی نگرفتم....

 

اگر بخواهم مریدی بگیرم اون قطعا تو خواهی بود کس دیگری نیتواند باشد....

 

و

 

من میوام کسی باشه تا اطلاعات پزشکی منو انتقال بده

 

پس لطفا ردش نکن

 

ممنونم

 

ووجی کوچولو

 

نه تنها تو مارا نجات دادی

 

بلکه سلامت رو به ما باز گرداندی

 

بیا

 

این کتاب من درباره پاد زهراست. این هدیه من به توست

 

میدونم که دیگه مسموم نمیشی

اما اگر دونستن این روش ها برای استفاده از سم...

 

ممکنه کمک کنه توی کار درمان با سم

 

امیدوارم درمان کامل و سریع ای داشته باشید ،تا بتونید در اینده حقمون رو ادا کنید

 

بانو هووو.میفهمم

 

پس بزار بریم

 

ممم

 

بچه

 

اگر تقدیر اجاه بده....دوباره ملاقات خواهیم کرد

 

آقای هو

 

خانوم هو

 

مراقب خودتون باشید

 

بفرما، اجازه بدید

 

اینجاست

 

هو کینگنیو واقعا مرده؟

 

چجوری؟ چطور ممکنه؟

 

سنگ های قبر اونجاست...چطور ممکنه دروغ باشه

 

پس،چجوری مرد؟

 

اون دو نفر میترسیدند که پیرزن بیاد برای انتقام ازشون

 

پس سم خوردند و خودکشی کردن

 

پی؟!خدای من!

 

اگر اون مرده ، پس بیماری ما چی میشه؟؟

 

چیکار کنیم؟

 

چرا اول منو درمان نکردی بعد بمیری؟

 

الان چی میشه؟

 

اگه اشکالی نداره

 

من میتونم درمانتونو ادامه بدم

 

اگه واقعا اونقدر با استعداد بودی تا الان مارو درمان کرده بودی

 

چرا اینقدر دودل بودی؟ درمان تو فقط مارا بدتر کرد

 

اره

 

فراموشش کن

 

کی گفته اون با استعداد نیس؟

 

ببین

 

اون زخم منو خوب کرد

 

اون درمانش کرد؟

 

واقعا بهتره

 

واقعا اون کسی بود که درمانش کرد؟

 

البته

 

درسته

 

من تجربه کمی دارم

 

قبلا باعث شد اذیت بشید

 

بعدش وصیه دکتر هوو رو دریافت کردم

 

و فهمیدم یه مقدار اشتباهاتی کردم....

درمان اونو خنثی میکنه

 

باعث شد نشانه هات بدتر بشه

 

من واقعا معذرت میخوام

 

اونجایی که مشکلاتو پیدا کردم..ایندفعه کاملا شما رو درمان میکنم

 

اگر میخوای درمان بشی پس بمون

 

ووجی شمارودرمان میکنه

 

اگر از مرگ میترسی

 

پس میتوین اینجا رو ترک کنی اگر میخواهی

 

اجبارت نمیکنیم

 

ولی خواهش میکنم در این دهکده نمیر

 

وگرنه ممکنه رویای موفق شدن ووجی کوچولو رو از بین ببری

 

نجات پیدا کردم!!!

 

خیلی بهترم

 

میتونم ببینم!!!!

 

بله! واقعا بهتری

 

بله!!متشکرم

 

بچه! ندگی من توسط تو نجات داده شد!!!

 

کلمات نمیتونن مقدار تشکر و قدردانی منو به خاطر این مهربونیت نشون بدن

 

در آینده جبران میکنم

 

بله ! ازونجایی که من همیشه انتقام بدی هارو میگیرم.خوبی هارو هم جبران میکنم

 

یک روز جبران میکنم

 

ارشد دیگه دارن اغراق میکنن

 

ژنگ کوچولو مرسی ازت ! امیدوارم در اینده ای ببینمت

 

Farewell.

 

مواقب خودتون باشید

 

Wuji

 

انگار که تو یه ورژن دیگه ای از پزشک معروف هو هستی

 

Wuji!

 

Brother!

 

چی شده؟

 

brother!

 

wuji,

 

بهتر شد؟

 

Your symptoms seem to be acting up more frequently as of late.
نشانه های بیمارت به نظر میرسه داره مداوم بدتر میشه

 

هیچ راهی نیس که به ناراحتی اموخت؟

 

مرگ عمع از قبل تعیین شده بود

 

اگه من اقای هو رو ملاقات نکرده بودم

 

خیلی وقت پیش خودکشی کرده بودم

 

الان، هر روز زندگی میکنم

 

در واقع این زهر سرد مثل شکنجه میمونه

 

چرا زودتر به والدینم ملحق نشم(بمیرم)؟

 

ینی اگه بمیری بهتره؟

 

تو نجات دهنده منی

 

هم تو هم بوهویی

 

نزدیک ترین خانواده من هستین

 

عمه ترکت نمیکنه تا ازت مراقبت کنه

 

مرسی

 

Buhui

 

Sister Buhui!

 

تویی! چرا برگشتی؟

 

پیرزن گفت چن تا پیغام داره برای رسوندن

 

بعدا ملاقات میکنیم(همو میبینیم)

 

خب من همینجوری اواره بودم(میگشتم)

 

در نهایت خواستم برگردم

 

تو ! تو چرا هنوز داری از این باغ نگه داری میکنی؟>

 

مگه هو نمرده/

 

این باغ علف های ارزشمند زیادی دار ه

 

همشون با دقت توسط دکتر هو کاشته شدن

 

ازونجایی که هنوز اینجام پس ازشون مراقبت کنم

 

تا کارهای ارشد حیف نشه

 

از جایی ک من میبینم

 

شبیه یه تپه علفن

 

اگه جای تو بودم بجاشون سبزیجات میکاشتم تا شکمم رو سیر کنن

 

حتما خیلی گرسنه ای

 

اروم بخور خفه نشی

 

غذات واقعا خوشمزس

 

اگه خوشت میاد بیشتر بخور بیا

 

عمت کجاست؟

با بوهویی کوچولو رفتن پایین گوه زود برمیگردن

 

چ خبر

 

مزش بده؟

 

نه مزش خیلی خوبه

 

فقط....خیلی وقته از خونه دور بودم

 

خیلی وقته غذای خونه نخوردم

 

اقای هو خیلی وقته مرده چرا نمیری خونه؟چرا هنوز اینجا موندی؟

 

والدینم هر دو مردن

 

و یه بیماری مزمن خطناک دارم خیلی زنده نمیمونم

 

نمیخوام مزاحم بشم

 

پس تصمیم گرفتم همینجا به ارومی زندگی کنم

 

شبیه همیم

 

بچه ترحم انگیز بی هیچ خانواده ای

 

تو مرید پیرزنی

 

مرید فقط کلمشه. در واقع خدمتکار اختصاصیشم

 

واقعا دوس نداری دهکده پروانه رو ترک کنی؟

 

اینجا خیلی پرته مردم زیادی هم نداره

 

با تبهکارامواجه میشی

 

به زودی میمیرم هرجا برن یه جوره

 

بهتره همینجا بمونم و طبابت مطالعه کنم

 

میدونی ...ممکنه بتونم چن نفرو نجات بدم

 

زندگیم هدر نمیره

 

مردم زیاده تو این دنیا هستن که توانان

 

فک نمیکنم کسی وجود نداشته باشه که نتونه بیماریتو درمان کنه

 

قبلا استادم منو برد به یه عالمه طبیب نشون داد کسی نتونست کاری بکنه

 

سرنوشتمو قبول کردم

 

کم کم داره دیر میشه

 

اگه جایی برای رفتن نداری میتونی اینجا بمونی

 

و فردا به پیرزن بپیوندی

 

فقط یه چیز دیگه

 

مطمعن نیستم باید بگم یا نه

 

بگو

 

با چیایی که من دیدم ... استادت باید خیلی بی رحم باشه

 

اون مطمعنا ا فرقه درستکاری نیس

 

میترسم اینکه کنارش باشی در خطر باشی

 

من بهت توصیه کردم که اونو ترک کنی به خاطر خودت

 

مشکل چیه؟

 

چی بدی گفتم؟

 

نه

 

تو واقعا خیلی خوبی

 

من نمیخوام تو بمیری

 

بخور

 

مادربزرگ

 

من با چشمای خودم دیدم ووجی داشت بالای اون قبر ها دعا میکرد

 

هیچ ردی از زوجی ندیدم

 

فقط ووجی توی دهکده پروانه مونده

 

به نظر میاد مرگ اون دو نفر الکی نبوده

 

هووو واقعا مرده...

 

اوه خب....

 

بزار ما به جزیره برگردیم

 

پیرزن . ووجی مادرزادی باهوشه

و پزشکی میدونه

 

جای ناراحتیه.ب نظر میرسه به صورت مهلکی زخمیه

 

خیلی زنده نمیمونه

 

به نظرت میشه نجاتش داد؟

 

منظورت بچست؟

 

اونچیزی که اون قول داده

 

که حتی هو هم نمیتونه اونو نجات بده

 

وقتی به دستش دست زدم

 

مثل یخ سرد بود

 

پیرزن دانش شما درباره درون خیلی عمیقه

 

شاید شما بتونی زخم های درونیشو خوب کنی

 

بعد اونو کنار خودت نگه داری

 

اینجوری یه مرید دیگه کنارت داری تا بهش دستور بدی

 

به نظر میاد پسره از من زرنگ تر باشه

 

ازشش خوشت خواهد امد

 

تو واقعا میتونی حرف بزنی

 

به نظر میاد ازشش خوشت میاد و یه همراه میخوای درسته؟

 

من فقط به خاطر تو گفتم

 

تو همیشه میگی من ناپخته ام و فکر نمیکنم

 

But Zhang Wuji is detail oriented and can make up for my inadequacies.

 

اقا توی یک سال

 

بهتون برای یک خواب ابدی میپیوندم

 

کی فکرشو میکرد که دهکده پروانه

 

بشه مکان نهایی استراحت من؟

 

ممکنه مجبور شم

 

prepare my own gravestone befroehand.

 

Hu Qingniu

 

نزاشتی انتقامم رو بگیرم

 

تو به دنیای دیگر رفتی

 

نمیذارم برات آسون بگذره

 

پیرزن تو..

 

هیچ گروهی جا نمیمونه

 

آسوده نخواهی بود

 

ه بچه

 

به نظر امید بخش میای

 

میشه زخمتو ببینم؟

 

اگر بتونم صدمات داخلیتو خوب کنم..

 

من تو را به جزیره مار می برم تا پیام‌رسان من باشی

 

ممنونم به خاطر بزرگواریتون

 

منو با نخل زدن

 

هیچ کس نمی تواند مرا درمان کن

 

پیرزن تو میتونی درمانش کنی؟

 

عجب بدبختی

 

عجب بچه باهوشی و لی حیف با چ عمر کمی

 

*Palm

 

این kungfu
که میگن واقعا واقعیه؟

 

کی به توآسیب رسانده

 

من هم نمی دانم

 

آن فرد به من صدمه زدو پدر مرا تهدید کرد

 

به نظر می آید که تو از نژاد ساده ای هستی

 

پدر تو کیست ؟

 

او یانک کوشینک از فرقه وودانگ است

 

پستو پسر ژانگ ودانگ هستی

 

کسی که از فن کف دست استفاده می کرد

 

حتما تو را مجبور میکرده است بهش بگی

 

where the Golden Lion King, Xie Shun's whereabouts.

 

بچه خوب

 

کجاستXie Shun?

 

به پیرزن بگو

 

پیرزن حتما تورودرمان میکنه

 

بعد بهت یه فن غیر قابل شکست یاد میداد

 

من هیچی نمیدونم.

 

چطور جرعت میکنی به من دروغ بگی

 

اگه به من نگی میکشمت

 

والدین من ترجیح میدن بمیرن

 

تا اینکه به دوست خیانت کنن

 

من هیچوقت به پدربزرگم خیانت نمیکنم

 

پیرزن

 

پیرزن!مرابکش

 

نه

 

پیرزن

 

سریع بلند شو

 

سریع !پیرزن ممنون که ما را نکشتی

 

من واقعا ترجیح میدادم که مرا میکشت

 

واسه چی باید تشکرکرد؟

 

آه لی آیا واقعا این پسرو دوست داری؟

 

چرا نبریمش به جزیره من؟

 

تا تو یه همراه داشته باشی

 

باشه پیرزن

 

پس بیا با خودمون برش گردونیم

 

ووجی!برگرد

 

تو نمیتونی از کوه 5انگشت من فرار کنی

 

بچه خوبی باش و با پیرزن بیا

 

پیرزن نکن!

 

ووجی

 

عمه

 

پیرزن تو بزرگتری

 

چجوری میتونی به این بچه کوچیک قلدری کنی؟

 

نیازی نیست تو کار من دخالت کنی

 

از زندگی خسته شدی ؟

 

برو

 

Wuji!

 

برو!

 

عمه

 

عجله کن

 

Wuji

عمه

با من بیا

 

عمه

 

عمه

 

عمه سریع بلند شو

 

اگه من کسیو اونجا بخوام فراری توش نیس

 

Wuji

 

Xiaofu

 

شجاعتت کجاست؟از دستش دادی؟

 

استاد

 

احترام من به شما استاد!

 

خوب ازتون نگه داری شد؟

 

خواهر ارشد Ding, خواهر ارشد Jing Hui

 

خواهر ارشد Jing Xuan

 

Granny Gold Flower

 

شما از زندگیتون توی جزیره مارها لذت نمیبرید

 

ولی اینجا به کودکان ظلم میگید؟

 

رعیس صومعه Mie Jue

 

من اینجام تا مرید بپذیرم چرا در کارم دخالت میکنید؟

 

من علاقه ای ندارم تا مرید اون باشم.اون قراره منو به فرزندی قبول کنه

 

اونجاروببین

 

بچه حتی موافق این کار نیس!چرا کسیو اجبار کنیم ؟

 

Back in the day, heroine Guo Xiang's swordsmanship astounded the world

 

اما حالا به این نسل منتقل شده

 

one wonders how much is still left

 

نگران نباش

 

حتی اگه یک دهمش باقی موند

 

هنوزم استفاده از روح شیطانی قبیله ات ممکنه

 

Hmmph

 

ساحره پیر ،چطور جرعت میکنی اینطوری به استاد بی احترامی کنی؟

 

استاد

 

تکیه بر همچین فلز بی ارزشی

 

فک میکنی میتونی منو به چالش بکشونی؟

 

بخوام اعتراف کنم...اسلحه مرید من ارزش اینو نداره که با یک نخبه مخالف عوض بشه

 

پس شمشیر اسمانی به دست امی افتاده

 

این شمشیر حتی قبل ازینکه از غلاف کشیده بشه بیرون تیزه
با اون شهرتی که داره همینطور هم باید باشه

 

میشه بدیش به من تا تیزی اش رو ببینم؟

 

وقتی این شمشیر از غلافش کشیده بشه...

 

باید خون انسان رو بچشه قبل ازینکه به غلافش برگرده

 

(خون انسان)بهت توصیه میکنم یه ذره بهش بدی

 

راهنما میه جو هم استحقاق این شهرت رو داره

 

همدیگر را در اینده شاید خواهیم دید

 

Ah Lie

 

با من بیا

 

نمیام

 

سریع با من بیا.
بزرا برم نمیخوام بیام

سریع با من بیا

 

چرا با من نمیای؟

 

Ah Lie

 

استاد!اون ساحره پیر حد خودشو نمیدونست! چطور جرعت کرد با شما اونجوری حرف بزنه!

 

به سزایش رسید

 

اعمالش شرورانه و خیلی با مهارته.

 

هنوز به اموزه هات استاد نشدی

 

اگه باهاش در اینده روبرو شدی، میتونی به خوبی ازش اجتناب کنی

 

تبریک میگم بابت بازگشت شمشیر اسمانی

 

و رسیدن به یکی از ارزوهای دیرینه ات

 

من پسش نگرفتم

I'm not sure which esteemed figure
مطمعن نیستم کدوم

 

با دونستن اینکه شمشیر اسمانی متعلق به امی بوده

و بدین گونه این شمشیر بازگشته

من که میگم فرقه ما پیداش کرده.
Guo Xiang یه سحر اجرا کرد

با بازگشت شمشیر اسمانی به تو

 

Xiaofu بزرگترین ارزوی تو چیه؟
تا بشی بشی رهبر فرقه؟

 

من ارزو دارم تا مرید استادم برای همیشه باشیم

 

Also, to retrieve the Heaven Reliant, find the Dragon Slaying Sabre and elevate Emei Sect (which implies she knows the secret of the Dragon Sabre which is inconsistent)

 

اسمان در دستان من است اما تکه ای فلز

 

اگر میتونستم شیمشیر اسمانی رو برگردونم به خاطر استادم

 

بدون هیچ پشیمونی ای میمردم

 

شمشیر اسمانی

 

اینقدر برات مهمه؟

 

Sister Ji

 

ما همه جا را دنبال شما گشتیم در تمام این سال ها

فکر کردیم در دستان Yang Xiao مردید

 

استاد

 

چه چیز شما رو به دهکده پروانه کشانده؟

 

به خاطر تو!

 

Fengyang یه ماه داشتم از کنار
میرفتم و اگهی فرقمون رو برای دریافت مرید دیدم

 

مسیرو دنبال کردم تا یک میخانه توی دهکده Linghuai

 

و اتفاقا دیدم که تو و بعضی از نظامیان زخمی شده بودید

 

باز کردن راهت به سمت دهکده پروانه برای گرفتن کمک های پزشکی از وو کوگلیو

 

پس من سریعا این قضیه رو به استاد گفتم

 

ما به سرعت امدیم تا خواهر گمشدمون رو بیابیم

 

استاد حالا دریافیتید که اینارو از خودم در نیاوردم نه؟

 

این واقعا خواهر جی هست که روبروتون وایستاده

 

Xiaofu

 

میخوام چیزایی که لازمه بگی رو بشنوم

 

استاد

 

من...

 

Min Jun, چرا تو صحبت نمیکنی؟

 

بله استاد

 

Sister Ji

 

قانون سوم ما چیه؟

 

ممنوعیت

 

در رفتار وقیحانه و هرزه وارانه

 

من قانون 6؟

 

ممنوعیت

 

در توطعه با دیگران بر علیه فرقه خودمان

 

اونایی که قانونو میشکنن چجوری باهاشون رفتار میشه؟

 

استاد...من

 

من شرایط تخفیف دهنده ای داشتم

 

خیله خب

 

در اونصورت..همرو برامون امروز توضیح بده

 

که امروز

 

بعد ازینکه من توسط Yang Xiao
دزدیده شدم..

 

در ملک یی چو در گونگان نگه داری میشم

 

مدام تلاش کردم تا فرار کنم

 

ولی هیچ وقت موفق نشدم

 

بعدا...

 

عفتم رو در مقابل اون از دست دادم

 

در اخر یک فرصت پیدا کردم که از دستش خلاص شم

 

ولی دریافتم...

 

که حامله ام

 

پس اونقدر خجالت زده بودم که دوباره باهاتون مقابل بشم استاد

 

همچنین من برادر وودانگ، یین رو هم ناامید کردم

 

پس جرعت کردم که دیگه به فرقه بر نگردم

 

پس تصمیم گرفتم تا دخترمو بزرگ کنم

 

اوه! خب این اتفاقاتی بود ک افتاد

 

Master

 

من شما رو ناامید کردم استاد

 

سریع پاشو

 

بچه احمق

 

به اندازه کافی این همه سال زجر کشیدی---

 

نمیشه تورو به خاطر این ها مجازات کرد و مقصر دونست(به خصوص که اورا رها کرده بود)

 

تقصیر اون شیطانه, Yang Xiao

 

اون خیلی مهارت داره

 

Sister Ji

 

یادمه شمارا با یک دختر کوچولو دیدم

 

اون دختر شما و
است؟ Yang Xiao?

 

بله

 

تصور میکنم این قصدش نبوده

 

ممکنه درست نباشه..

 

استاد

 

مطمعن نیستم اون روز خواهر جی دخترشو چی صدا کرد؟!!!

 

خودت میتونی به استاد بگی؟

 

Master

 

دخترم

 

اسمش بوهوی هست

 

بلند تر بگو استاد نشنید به درستی !!!!

 

دخترم

 

اسمش بوهوییه

 

پشیمانی ای نیس......حتی در مرگ

 

چه عشق عمیقی

 

Master

 

به نظر میاد خواهر جی خودش هم خیلی مایل بوده با شیطان Yang Xiao
باشه

 

نه استاد

 

نه اینجوری نیس

 

اینجوری نیس که خواهش دینگ میگه

 

میخوام تنهای با صحبت کنم
Xiaofu

 

بقیتون اینجاروترک کنین

 

Yes master

 

برادر ووجی ! سر و صدا نکن

 


خواهر بوهویی هیچی نگو حواسم به مادرتون هست

 

Xiaofu

 

تو میدونی این چیه؟

 

Master

 

این حلقه رهبر فرقست

 

تا زمانی که واسم یه کاری کنی

 

این حلقه متعلق به توعه

 

میطلبم که

 

من نا امید کردم شمارو درباره چیزایی که از من انتظار داشتین

 

و فرقه رو شرمنده کردم

 

تا همین الان هم که منو از فرقه بیرون نکردید لطف بزرگیه

 

این فرصتیه که خودتو رهایی ببخشی

 

Yang Xiao رو پیدا کن و الکی بهش مهربونی کن

 

و وقتی دفاعی نداره اونو بکش

 

تا انتقام عموت رو ازش بگیری

 

بعدش به امی برگرد

 

و شمشیر اسمانی

 

همینطور جایگاه رهبر فرقه

 

برای تو خواهد بود

 

Master

 

این با قوانین فرقه ارتودوکس نمیخونه

 

کارهای شما عادل و درست و اصل است

 


چرا میخوایین Xiaofu
کارهایی بکنه به که اعتبار خودتون و فرقه اسیب بزنه؟

 

ما در مقابل شیطان و مردم فریبکار

 

کار ارجمند و با لطافت لازم نیس

 

این افکارو مردم مار صفت

 

اسیب میزنن

 

کشتن شیطان راه مناسبیه

 

هر کاری قابل قبوله

 

Xiaofu

 

فقط تو میتونی این ماموریت رو انجام بدی

 

تا زمانی که توش موفق بشی

 

دستاوردن بزرگی برای امی هس

 

Master

 

عمو به خاطر شرم و خجالت مرد نه به خاطر Yang Xiao

 

Yang Xiao

 

اون ادم بد و شیطانی که شما تصور میکنین نیس

 

داری اشتباه میکنی

 

تو توسط اون جادو شدی Yang Xiao

 

Xiaofu

 

به ساحل برگرد

 

بزارازت بپرسم اینو

 

میکشیش یا نه؟

 

I

 

من نمیتونم دستورتونو اجرا کنم

 

دوباره بگو

 

میکشیش یا نه؟

 

نه حتی در مقابل تهدید به مرگ؟

 

مرگ

 

نظرمو عوض نمیکنه

 

I

 

cannot permit you to keep erring

 

نمیتونی بری داخل

 

Master

 

Ji Xiaofu

 

توسط فرقه شیطان مسحور شده

 

شرم بر فرقه اورده

 

غیر قابل ببخششه

 

خونمون رو اماده کردم

 

استاد باهوشه

 


استاد با اون تخم فاسد(بچه) ای که ازش به جا مونده چیکار کنیم؟

Master

 

بچه بیگناهه

 

این عفته که به زندگی اهمیت میبخشه

 

Master

 


این تخم و به وجود امده از شیطانه.همونجوری که میگن پدرو دیدی دخترو دیدی

 

سخته که از تاریکی حفظ بشه

اگر الان بلا رو رفع نکنیم بی شک وقتی بزرگ بشه مشکلات زیادی به وجود میاره

 

استاد لطفا بایسیتید و دراین باره فکر دوباره کنید

 

اون تخم حرومو پیدا کنید

 

و بکشیدش

 

بله

 

بیا داخل سریع

 

بیا داخل سریع

 

صدا ازت در نیاد

 

هی نپرس چرا

 

سرنوشت اینجوری شد

 

در زندگی انسان.مرگ و زندگی

همیشه نوبتی ان

 

در قلبت مهربان باش

 

دردو ناراحتی با خنده ناپدید میشن

 

فقط ترسه که بی رحمه

 

that the love will hurt the infatuation ones.

 

How many people who can

 

come out of the struggle and get to keep the original love

 

How many people

 

can escape the destiny of being stuck with love

 

What is eternity

 

Why fear the messy fight in the world

 

The warmth and cold of the human world

mess up the half of the ordinary life.

 

All the fame like blossoms will fall off,

 

I am willing to hide my name and disappear.

 

to give you stability.

 

With only this one kiss,

 

I would have no fear, no hate, and no complain

 

What is eternity

 

Why fear the messy fight in the world

 

The warmth and cold of the human world

mess up the half of the ordinary life.

 

All the fame like blossoms will fall off,

 

حاضرم اسمم رو پنهان کنم و ناپدید بشم

 

...تا بهت پایداری ببخشم

 

فقط با همین یک بوسه...

دیگه هیچ ترسی ،هیچ نفرتی یا هیچ شکایتی ندارم.